نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

تبریک به خاطر تو (روز مادر)

امسال تو باعث شدی در جایگاه والایی بایستم و در نقشی که تا به حال نداشتم قرار بگیرم. امسال به خاطر نفس های توست که مادر شدم امسال پدرت نه  تنها به خاطر تولدم و نه  تنها به خاطر روز زن بلکه به خاطر ناز قدم های تو این روز را به من تبریک گفت . عزیز دلبندم ممنون که با آن قلب کوچکت مرا به این مقام رساندی در آرزوی روزی هستم که کلام بگشایی و این روز عزیز را با زبان شیرینت به من تبریک بگویی برای رسیدن آن روز لحظه شمارم     
11 ارديبهشت 1392

لذت بخش ترین مرحله بارداری، سرآغاز احساسات مادرانه

  درست یک ماه قبل وقتی همه از حرکت های تو می پرسیدند و اینکه آیا تو را در درونم حس می کنم یا نه با تعجب می گفتم نه و با خود فکر می کردم چطور ممکن است؟ اما اکنون کاملاً به حرکات تو آگاهم و تو را درونم حس می کنم. این شگفت انگیزترین و جذاب ترین احساسی است که تا به حال تجربه کرده ام. حالا دیگر می فهمم تو اکنون در کدام قسمت شکمم رفته ای ؟ به کدام سمت حرکت می کنی ، وقت جمع کردن پاهایت را درک می کنم. تو با حرکاتت با من حرف می زنی. مثلاً من می فهمم وقتی به یک گوشه پناه می بری دوست نداری من روی آن پهلو بخوابم و اگر این اتفاق بیفتد لگد می زنی که یعنی به پهلوی دیگر بخواب اگر خوراکی شیرینی بخورم و به پهلو دراز بکشم حتماً با ضربه های پشت...
20 اسفند 1391

احساس ناشناخته من به تو

فرشته نازنینم آن قدر به من نزدیکی که فرق خودم را با تو نمی فهمم، دوست داشتن تو هنوز برایم یک احساس ناشناخته است  نمی فهمم چقدر دوستت دارم، حس من به تو مثل کامل شدنت در حال شکل گیری است. بعضی اوقات فکر می کنم با احساساتی که از مادران دیگر دیده ام هنوز فرسنگ ها فاصله دارم چطور ممکن است بتوانم  عشقی جز پدرت را درک کنم ؟ اما به یک چیز کاملاً مطمئنم و  آن اینکه با کوچکترین حرکتی از تو شادم و اگر تکان هایت به تاخیر بیفتد آرامشم را از دست می دهم و نمی توانم از شدت نگرانی خودم را کنترل کنم.  احساسات من به تو همانند خودت نارس است و حدودا  سه ماه دیگر زمان لازم است تا به اوج برسد. می دانم که این اتفاق خواهد افتاد...
20 اسفند 1391

ویارونه برای دختر نازم

  روز ٢٧ بهمن ماه خاله های مامان زحمت کشیدند و برای دختر نازنین من ویارونه آوردن خاله زهرا دلمه برگ مو ، خاله سارا کوفته بادمجون و استنبلی چشم بلبلی، خاله معصومه هم غذای مورد علاقه من استنبلی به سبک عزیز که وافعا خوشمزه بودند با کلی ترشی و مربای جورواجور و هدیه های خیلی قشنگ برای مامانی این هم عکس غذاهای رنگارنگ اون روز
7 اسفند 1391

اسب چوبی

  سوار اسب چوبی / سفر می ریم (به) خوبی یه وقت نشی پیاده / خیلی زیاده  چی؟ راهش این یکی از شعرهایی است که  این روزها ، ریحانه (دختردایی تو ) دختر شیرین و دوست داشتنی که در آینده همبازی تو خواهد شد  می خواند.درست به همین شکل که برایت نوشتم. شاید بپرسی این شعر چه تناسبی با خاطرات من دارد؟ این شعر را نوشتم تا برایت بگویم چند روزی است که این اسب چوبی مهمان اتاق تو شده و انتظار سوار شدنت را می کشد. یک اسب بسیار زیبای صورتی با یال های فردار و چشمان آبی و نگاهی معصومانه او شباهت بسیاری به اسب های رویاهای دخترانه دارد . احساس می کنم نگاهش پر از حرف های ناگفته است . انگار او هم مثل ما بیصبرانه انتظار می کشد. انت...
24 بهمن 1391

تاخیر در ارسال وسایل نازنین فاطمه

  دختر قشنگم قرار بود امشب وسایلتو بیارن اما صبح با بابایی تماس گرفتن و گفتن وسایل جانبی اتاقت هنوز آماده نیست . نگران نباش گلم قول دادن فردا شب حتما وسایلتو بیارن خاله نرگس و مادربزرگ هم قراره بیان تا همگی به کمک هم اتاق قشنگتو بچینیم. امروز داشتم به وسایلت که مثل خودت نازنین هستن نگاه می کردم. چقدر همه چیز زیبا و رویایی و قشنگه. ازت می خوام اول از همه برای خودت و کوچولوهای دیگه دعا کنی که همگی صحیح و سالم بیاید تو بغل ماماناتون و بعد از خدا بخواهی همه باباها بتونن برای بچه های نازنینشون چیزای قشنگ بخرن. آفرین دختر گلم
24 بهمن 1391

مدل اتاق نازنین فاطمه

نمی دونم بهت گفته بودم یا نه؟ مامان زهرا چون شما ماشاالله خیلی شیطون هستی نیاز به مراقبت بیشتری داره و ما اکثر اوقات پیش مامان بزرگ و بابا بزرگ هستیم. چند روزی هست که مامان زهرا دوست داره با تو بیشتر تنها باشه و با شما حرف کنه. می خوایم بیشتر خونه خودمون باشیم و تو رو با محله و کوچه و ساختمون و طبقه و واحد و خونه و اتاق خودت آشنا کنیم. قراره وسایلت رو هم بیاریم و اتاقت رو کاملا آماده اومدن کنیم. طرح وسایل چوبیت این شکلیه البته اتاق شما از این قشنگتره که عکسش رو برات می زارم. ...
22 بهمن 1391

لذت نازکشیدن از دختری نازنین

  مادربزرگ ، همان که نامت را به او وامداری همیشه می گفت : اگر نازکش داری ، ناز کن . اگر نازکش نداری پاتو دراز کن. و من این روزها با حرکات جدید تو احساس می کنم نام نازنین فاطمه برازنده توست چرا که باید ساعتها نازت را بکشم تا تو با ضربه ظریفی شبیه نبض تکان بخوری . این دیالوگ های من برای نازکشیدن از توست نازنین فاطمه ! دختر قشنگم ، یه تکون می خوری عزیزم؟ مامانی؟ خبری نمی شود . . . دو دستم را روی سمت راست و چپ نافم می گذارم تا احساس کنم کدام قسمت برجستگی بیشتری دارد. تو معمولا به سمت راست علاقه بیشتری داری و اکثر اوقات در این سمت سنگینی بیشتری را احساس می کنم و می فهمم سرت در این قسمت است . خلاصه با کلی خواهش و ال...
19 بهمن 1391

آماده سازی اتاق

دیشب با مامان رفتیم و کاغذ دیواری اتاقت رو انتخاب کردیم. یه رنگ صورتی کمرنگ بسیار آرامش بخش. اتاقت کوچیکه اما دنجه. فکر می کنم تا وقتی بخوای بری مدرسه واست جاداره. سقف رو هم می خوایم سفید کنم. وسایلت رو هنوز نیاوردن. منتظرم که تا آخر این هفته کاغذ دیواری اتاق تموم شه و بعد هماهنگ کنم واسه آوردن وسایلت. خیلی اتاقت رو دوست دارم. من خودم تا 10 سالگی اتاق مستقل نداشتم. اون قدیما خیلی مد نبود بچه واسه خودش اتاق داشته باشه. اما حالا خوشحالم که دخترم می تونه واسه خودش یه اتاق قشنگ داشته باشه. یه قولی بهم می دی بابایی! دست دارم من رو مهمونی دعوت کنی به اتاقت تا با هم بازی کنیم. من عاشق بازی کردنم. مخصوصا که اسباب بازیای قشنگی واست خریدیم. عکس ات...
18 بهمن 1391