نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

دعا زیر باران

  همیشه دوست داشتم از خودم در زمان قبل از تولدم بدانم سطرهای این صفحه جایی است که من نداشته هایم را برای تو جبران می کنم امشب شب  تولد بابا حسن بود   هر دو  زیر باران دعا کردیم و از خدا خواستیم تا تولد بعدیمان تو در کنارمان باشی    
26 فروردين 1391

صدای تو

   دلبندم ببخشید که به خاطر  قرص های مامان چند ماهی تولدت به تاخیر افتاد اما مطمئن باش من و بابا حسن بی صبرانه منتظریم تا صدای زیبای تو سکوت دلگیر خانه ما را بشکند
20 دی 1390

میخوام بیای

می دانم ازم دلخوری که چرا این همه وقت برات چیزی ننوشتم. نمی خوام ناراحتت کنم اما مشکلاتی بود که هنوز خیلی بچه هستی که بخوای اون رو بفهمی. امروز مامان دوباره رفته پیش دکتر ببینه حالش خوبه تا تو بیای پیشش. دعا کن زودتر بیای پیش مامان و من. خیلی دلم واست تنگه.
27 آذر 1390

فرشته بهشتی

امروز صبح فهمیدیم نیستی!! نه اینکه نباشی یعنی پیش مامان نیستی. اما همیشه توی قلب ما هستی. دوباره باید تلاش کنیم تا بیای پیش ما. بارها و بارها و هیچگاه از پای نمینشینم. دوباره آماده می شوم تا لبخندی از خدا را ببینم. تو هم آماده باش نازنینم.
23 مرداد 1390

مادر بزرگ

عزیز بابا مادر بزرگت چند روزی هست که توی بیمارستان خوابیده و مامان همش پیش اونه و نگرانشه. می دونم تو هم ناراحتی ولی به پاکیت قسمت می دم واسش دعا کن. درسته مامان الان چند روزی هست که مثل همیشه سرحال نیست و به من و تو کمتر می رسه اما هیچوقت ازش ناراحت نشو. مطمئن باش به تو و من فکر می کنه و دوستمون داره. کمی صبر کنی همچی رو به راه میشه. با اون دل بزرگت واسه ما دعا کن عسلم.
22 مرداد 1390

خواست خدا

  ای کاش نباشی هرچند نمی توانم برای خالقت تکلیف تعیین کنم اما دوست ندارم  ناگزیر با اندوه همراهت کنم باز می گویم نکند خدا قهرش بگیرد اصلا من چه کاره ام تنها یک وسیله خدایا هرچه خودت می خواهی  
16 مرداد 1390

مهربان

فرشته بابا مامان اینروزا خیلی سرش شلوغ شده و کمی خستس.میدونم به تو هم سخت می گذره اما کمی تحمل کن تا اوضاع رو روبه راه کنیم. قربونت برم من قول میدم جبران کنم تا تو هیچ سختی نکشی. مواظب مامان باش.
15 مرداد 1390