همه کودکیم تقدیم تو باد
گوشه ای از اتاق زیبای تو پر از عروسک ها و اسباب بازی های دوره کودکی من است. عروسک هایی که شاید بیست سال در کارتن خاک می خوردند و منتظر بودند تا تو بیایی و من همه آنها را به تو هدیه دهم. اینها با ارزش ترین گنجینه کودکی من هستند . نمی دانی وقتی پس از سالها دیدمشان چقدر خاطرات کودکیم زنده شد . خوشحالم که تو بهانه ای شدی تا دوباره همه آنها را ملاقات کنم. بین همه این اسباب بازی ها یک عروسک زیبا هست که سوغات پدربزرگم از سفر سوریه است. عروسکی با موهای طلایی و چشمان سبز و لباس بلند سپید آن روزها فکر می کردم او خیلی خیلی بزرگ است ولی حالا می بینیم چقدر نگاهم با واقعیت فاصله داشته است. دیدار دوباره من با او...