نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

رفلکس معده دلیل گریه های جانسوز تو

1392/9/5 13:28
نویسنده : مامان زهرا
984 بازدید
اشتراک گذاری

مدت یک هفته بود که بی امان گریه می کردی. نه از آن گریه های معمول نوزادان. گریه ای که وقتی شروع می کردی بی وقفه ادامه داشت و تا آرام بخش نمی خوردی قطع نمی شد.

مدت یک هفته بود که بی امان گریه می کردی. نه از آن گریه های معمول نوزادان. گریه ای که وقتی شروع می کردی بی وقفه ادامه داشت و تا آرام بخش نمی خوردی قطع نمی شد.

 تا کسی با چشمان خودش نمی دید باور نمی کرد اوج گریه های تو به چه شکل است. چشمانت را می بستی و با هیچ صدا و اسباب بازی موزیکالی آرام نمی شدی آن قدر که صدای فریادهایت بلند بود. شدت گریه هایت به قدری زیاد بود که اشک صورتت را پر می کرد. من و پدرت هیچ کاری از دستمان برنمی آمد جز اینکه تو را در آغوش بگیریم و تکان دهیم. حتی یک بار سوار ماشین شدیم و تا پاسی از شب خیابانگردی می کردیم تا تو را آرام کنی و بدتر از همه اینکه از شدت درد لج کرده بودی و شیر نمی خوری. سخت ترین لحظه ها را داشتم . از آنجا که دائم دست می خوردی و بزاق دهانت زیاد شده بود  نظر همه این بود که  داری دندان درمی آوری تا  سه روز مانده به عروسی خاله نرگس آنقدر گریه هایت غیرعادی و نگران کننده شد که تصمیم گرفتیم دکترت را عوض کنیم و رفتیم پیش دکتر شاهین نریمان. متخصص کودکان و فوق تخصص نوزادان

تشخیص او این بود که تو رفلکس معده داری. چون این ماه خوب وزن اضافه نکردی .شربت راینیتیدین داد به همراه رژیمی که من باید رعایت کنم و هیچگونه لبنیات و محصولاتی که به گاو مرتبط می شود را نخورم.

گریه هایت کمتر شد تا اینکه یک شب مانده به عروسی آنقدر بی تابی کردی که من و مادربزرگ دست و پایمان را گم کردیم و با آژانس رفتیم بیمارستان نجمیه . خانم دکتر هم با تشخیص رفلاکس موافق بود ولی برای اطمینان برایت آزمایش ادرار و مدفوع نوشت.

گرفتن نمونه ادرار واقعا مشکل بود . شب اول موفق نشدیم . تصمیم گرفتیم گرفتن آزمایش را به  روز بعد عروسی موکول کنیم.خدا رو شکر در مراسم عروسی خیلی آرام و ساکت بودی و تمام مدت را خوابیدی. این اولین عروسی بود که شرکت کردی . مادربزرگ هم لباس عروس برایت دوخت اما نتوانستی خیلی در این لباس راحت باشی و پس از گرفتن چند عکس یادگاری لباست را درآوردیم.

فردای عروسی رفتیم آزمایشگاه تا مشمای نمونه را خود مسئول آزمایشگاه برایت نصب کند. وقتی برگشتیم خانه دیدیم به قول دکتر گرفتن آزمایش ادرار واقعا از دختر بچه کار دشواری است و ما باز هم موفق نشدیم. پدرت مرخصی گرفت و نشست کنار تو با ظرف نمونه ادرار و چهارچشمی به تو چشم دوخت . تو هم خوب همکاری کردی و در همان دقایق اول جیش کردی.

نمی دانی چقدر من و پدرت خوشحال شدیم. به قول پدرت از آب زمزم گواراتر

این هم عکسی خاطره انگیز از موفقیت ما از گرفتن اولین آزمایش ادرار از شما

 

 

خلاصه جواب آزمایشت را هم گرفتیم که خدارو شکر هیچ مشکل و عفونتی نداشتی. برای چکاب قلب هم رفتیم . دکتر سلگی متخصص قلب اطفال پس از معاینه گفت همه چیز خوب است و نیازی به اکو قلب نیست.

می دانم که همه این خوب بودنها و مشکل نداشتن ها را نباید ساده پنداشت . سلامتی تو جای هزاران بار شکر دارد . از اینکه خدا موهبت سلامتی را به تو عطا کرده صدها هزاران بار خدا را شاکرم و دعا می کنم  تمام فرشته های کوچک مثل تو همیشه شاد و سرحال باشند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)