نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

شروع اولین خرید برای تو

1391/11/7 11:33
نویسنده : مامان زهرا
322 بازدید
اشتراک گذاری

 

سه شنبه هفته قبل بود که به همراه مادربزرگ برای قیمت کردن یک سری وسایلت به پاساژ جمهوری رفتیم. چند مدل کالسکه و کریر هم دیدیم . پدرت رفته بود نمایشگاه دکوراسیون منزل تا با مدلهای جدید تزئینات داخلی برای اتاقت آشنا شود. قرار بود بعد بیاید پیش ما اما چون دیر شد قرار شد عصری با هم برویم سمت خیابان بهار تا مدل های آنجا را هم ببینیم.

همینطور که من و مادربزرگ در حال دیدن وسایل بودیم یک دفعه از یک کاپشن با رنگ آبی خوشمان آمد و آن را برایت خریدیم.

عصری هم کمی در خیابان بهار چرخیدیم . کلی نسبت به خرید وسایلت دید پیدا کردیم و قرار شد روز پنجشنبه با پدرت برای دیدن وسایل چوبی به نمایندگی آپادانا در خیابان حافظ برویم و قبلش هم سری به پاساژ جمهوری بزنیم.

پدرت بر خلاف قبل برای خرید وسایل تو بسیار شاد و آماده بود. پنجشنبه بعد از نهار سر راه اول رفتیم جمهوری. پدرت با دیدن پاساژ بچه ها کلی ذوق کرد. مدل جدیدی برای کالسکه ات دیدیم که احتمالا همان را بخریم چون کارایی بسیاری دارد و مدل جدید 2013 است.

بعد رفتیم خیابان جامی که مرکز وسایل چوب کودک و نوجوان است. پدرت نظرش این بود که از فروشگاه ساحل چوب که مدلهای کودک و نوجوان دارد خرید کنیم اما من هنوز هم روی مدل فیلی آپادانا  اصرار داشتم. وقتی رفتیم فروشگاه آپادانا پدرت هم راضی شد .

وقتی از مغازه بیرون آمدیم بوی عجیب آش در خیابان پیچیده بود اما ما هرچه گشتیم  منبع آش را پیدا نکردیم . پدرت هم قول داد که از جای دیگری برای من و تو آش بخرد.

پدرت خودش سه شنبه رفته بود نمایندگی آپادانا تو خیابان ولیعصر و  نظرش این بود که قیمت آنجا با وجود تخفیف پنج  درصد  مناسب تر است. من گفتم میای الان بریم من مدلای آنجا را ببینم و با توجه به اخلاقیات سابق پدرت اصلاً فکر نمی کردم پدرت قبول کند اما بر خلاف تصور قبلیم پدرت گفت باشه بریم.

قبلش رفتیم خونه و سری زدیم و بعد به سمت ولیعصر رفتیم. پیشنهاد پدرت درست بود . نمایندگی ولیعصر آپادانا قیمتش بهتر بود و تصمیم گرفتیم بعد از پایان ماه صفر از همانجا سرویس چوبت را سفارش دهیم.

روز یکشنبه که تعطیل بود. بعد از سه ماه رفتیم خانه خودمان تا همه جا را تمیز کنیم.پدرت با حوصله همه کارها را کرد. من هم گوشه کوچکی از کار را گرفتم. برای نهار به پیشنهاد من رفتیم رستوران مسلم تو بازار که خیلی معروف است. پدرت خیلی از کیفیت غذا خوشش آمد. بعد برگشتیم خانه و رسیدیم به ادامه کار.

اتاق تو را کامل خالی کردیم و شب هم همانجا در اتاق تو شام خوردیم.

خلاصه روز یکشنبه بعد از پایان ماه صفر درست در اولین روز ماه ربیع الاول پدرت سرویس چوب فیلی آپادنا را از نمایندگی ولیعصر سفارش داد.

من و مادربزرگ هم رفتیم خیابان بهار، برای خرید یک ست عروسکی که نه تکه بود. کلی گشتیم تا بالاخره در مغازه نی نی ناز پیدایش کردیم. ضمناً یک متر قدی به شکل گاو و پتوی سبز خوش رنگ هم برایت خریدیم.

سرویس نه تکه در انبار بود و قرار شد پدرت شب برود به همراه فاکتور تحویل بگیرد. پدرت وقتی از سرکار آمد با وجود خستگی رفت و سفارش را تحویل گرفت. وقتی در اتاق چیدیم  همه مخصوصاً پدرت خیلی خوششان آمد.

هفته بعد خیلی کار داریم. مادربزرگ و پدر بزرگ می روند ترکیه برای دیدن شادی و خرید بخشی از وسایل تو .

قرار است خاله نرگس بیاید پیش من تا کلی از کارهای تو را به همراه هم انجام بدهیم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)