نازنین فاطمه در هشت ماهگی
با پایان هر ماه حرکاتت خیلی پیشرفت می کند. درست با پایان هفت ماه و شروع هشت ماهگی با چند بار غلت زدن خودت را به هر جایی که می خواهی می رسانی.
یک روز که کمی کارم طول کشید آمدم و دیدم خودت را به تلویزیون رسانده ای و تمام سی دی ها را به هم زده ای. این اولین خرابکاریت بود البته یک هفته قبل در حالیکه بغلم بودی موقع ر شدن از کنار گلدان ها برگ آنها را کندی
چند روزی است صداهایی شبیه ماما و بابا درمی آوری. مخصوصا م ماما را خیلی خوب ادا می کنی . آن هم وقتی شیر می خواهی یا درد داری. لبهایت را کج می کنی و می گویی ممممممممممممممممممم
وقتی نیمه شب با درد مام می گی و مرا صدا می کنی خواب از چشمانم می پرد و می خواهم جانم را برایت بدهم تا تو ذره ای رنج نکشی.
وقتی زیر بغلت را می گیریم و حالت تاتی بهت می دهیم قدم برمی داری . دیگر روی مبل صورتیت می نشینی و دست هایت را روی دسته هایش می گذاری و می کوبی . تا وقتی صندلی غذایت را بگیریم روی مبل می نشینی و غذایت را می خوری.
اولین بار که میخواستیم با لیوان بهت آب بدیم اواخرهفت ماه بود. پدرت لیوانت را به دست داد و بهت یاد داد چطور دسته هایش را بگیری و لیوان را بالا ببری. تو خیلی زود یاد گرفتی و از آن روز با لیوان خودت آب خوردی. این هم عکس شما از اولین باری که خودت با لیوان آب خوردی
یک بازی جالب هم یادگرفته ای و اینکه پتویت را روی خودت می اندازی وآن زیر دست و پا می زنی ووقتی صدایت می کنیم از سر ذوق دست و پایت را تکان می دهی.فقط هم برایت مهم است چشمهایت زیر پتو باشد به قول پدرت مثل کبک سرتو می کنی زیر برف