جوانه زدن اولین مروارید در صدف دهان دخترکم
شروع هشت ماهگی خیلی اذیت شدی و شبها بسیار بی قرار بودی. از طرفی با تنوع غذایت شکمت خوب کار نمی کرد و گاهی تا چهار روز اجابت مزاج نداشتی و بعد درد ناشی از دندان درآوردنت به اوج خودش رسید.
حدود دو هفته هر سه ما از خواب شب محروم بودیم. پدرت در هال می خوابید و یا برعکس من و شما به هال می رفتیم. یک شب بیقراریت تا خود صبح طول کشید تا اینکه بعد از تحمل این همه درد و ناراحتی اولین دندان شما در تاریخ 4/11/92 (جمعه)جوانه زد.
در ضمن از دوم بهمن ماه هم یاد گرفتی روی زانوهایت قرار بگیری . از لای پاهایت دالی می کنی. آن قدر این شرایط را دوست داری که در هر فرصتی روی این موقعیت قرار می گیری.حتی قبل از خواب
گاهی وقتی عمیق به تو و حرکاتت نگاه می کنم به این می اندیشم که چطور بعضی از انسانها با وجود دیدن این همه نشانه هدایت تکوینی در فرزند انسان بازهم به وجود خدا بی اعتقادند.
تو تا چند ماه پیش حتی قادر نبودی به پهلو غلت بزنی و حالا در آستانه چهاردست و پا و ایستادن و بعد راه رفتنی .
چه نیرویی از صبح که بیدار می شوی تا شب که در آرامش به خواب روی تو را هدایت می کند؟
خدایا به خاطر همه محبت هایی که می فهمم و نمی فهمم از تو سپاسگزارم