واکسن چهارماهگی و اولین مسافرت
واکسن چهارماهگی و اولین مسافرت دختر نازنین من
دیگر مطمئن شدیم دلیل گریه ها و بی قراری هایت طبق تشخیص دکتر نریمان همان رفلاکس معده بود. چون وقتی سه هفته پس از مصرف شربت رانیتیدین روی ترازو قرار گرفتی شش کیلو شده بودی.
واکسیناسیون چهارماهگی ات هم به خوبی گذشت . تنها یک تب خفیف و کمی بی تابی معمولی.
بعد از آمدن شادی جون (عمه ات) برنامه سفر به شمال را گذاشتیم که اولین مسافرت شما بود.ویلایی در ناتل کنار .
دختر نازنین من
دیگر مطمئن شدیم دلیل گریه ها و بی قراری هایت طبق تشخیص دکتر نریمان همان رفلاکس معده بود. چون وقتی سه هفته پس از مصرف شربت رانیتیدین روی ترازو قرار گرفتی شش کیلو شده بودی.
واکسیناسیون چهارماهگی ات هم به خوبی گذشت . تنها یک تب خفیف و کمی بی تابی معمولی.
بعد از آمدن شادی جون (عمه ات) برنامه سفر به شمال را گذاشتیم که اولین مسافرت شما بود.ویلایی در ناتل کنار .
من و پدرت برای این سفر خیلی ذوق داشتیم چون بعد از یک سال قرار بود به سفری متفاوت برویم. حدود ساعت 8 شب حرکت کردیم .طول مسیر فقط چند بار برای شیر خوردن بیدار شدی . به دلیل ترافیک سفرمان کمی طولانی تر شد و کمی خسته شدی و گریه کردی اما با آهنگ السون و ولسون کاملاً آرام شدی.
دو روز اول سفر بی تاب بودی و کلا رفتارت تغییر کرده بود. مثلاً بر خلاف قبل وقتی سوار ماشین می شدی گریه های طولانی و بی امان می کردی و یا موقع پوشاندن لباس موهایت را می کشیدی و جیغ می زدی اما بعد از اینکه حمام رفتی حال و روزت بهتر شد.
یک بار هم که من و پدرت رفتیم پیاده روی شبانه و تو پیش پدربزرگ و مادربزرگ ماندی خیلی غریبی کردی و اشک ریختی اما ما زود برگشتیم. آنقدر بغض داشتی که نمی توانستی شیر بخوری. از اینکه ما را می شناسی و در کنارمان آرامش داری لذت بردم.
مسافرت با تو برای همه شیرین
دو روز آخر مسافرت دیگر به آب و هوای شمال عادت کردی و رفتارت متعادل شد. در کل سفر خوبی بود و با وجود تو لذتی دو چندان یافت . از تجربیات اولین سفر با شما این بود که برای انعطاف بیشتر با محیط حتما در اولین روز رسیدن شما را استحمام کنیم.
این هم عکس های شما از اولین مسافرتت به شمال ( در شب آخر پشه شما را نیش زد به همین دلیل تو بعضی عکس ها صورتت پودریه)
